نصیری مطرح كرد؛
ضرورت دورکردن کودکان از وسایل دیجیتال
به گزارش پارلمان ایران دات کام، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار داشت: ایجاد زندگی سرشار از زندگی تعاملی، دور کردن وسایل دیجیتال از کودک و والدگری باید در تقابل با دایه گری رسانه ای مورد توجه قرار بگیرد.
به گزارش پارلمان ایران دات کام به نقل از مهر، اولین نشست پنجمین همایش سواد رسانه ای به مدیریت بهاره نصیری عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و آمنه بختیاری با عنوان «کودک و والدگری در فضای مجازی» برگزار گردید.
در این نشست بهاره نصیری عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار داشت: والدین باید در گام اول به این نکته توجه نمایند که دیگر امکان پذیر نیست که فرزندان را با رویکرد فضای زندگی در دنیای مجازی محروم کرد، بلکه باید به سمت و سوی دانش و استفاده مطلوب از این فضا در حرکت بود.
وی در رابطه با «دایه گری دیجیتال در خانواده» اظهار داشت: کودکان مظلوم ترین و بی دفاع ترین مخاطبان رسانه هستند و در این خصوص والدین سه نوع رویکرد در رویارویی رسانه ای فرزندانشان با فضای مجازی دارند، برخی معتقدند حضور در فضای مجازی اجتناب ناپذیر است و آنرا می پذیرند، برخی معتقدند باید آنها را به آگاهی های رسانه ای مجهز کرد و برخی هم معتقدند باید آنها را از این فضا دور کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار داشت: بنا بر سفارش های آکادمی کودکان آمریکا، کودکان قبل از ۱۸ ماهگی نباید به رسانه های دارای صفحه نمایشی دسترسی داشته باشند. این در شرایطی است که کودکان ۱۸ تا ۲۴ ماه اجازه دارند گاهی همراه با والدین شان برنامه های با کیفیت ببینند، چون که دسترسی قبل از موعد به رسانه ها به سلول های مغزی آنها صدمه می زند و در آینده صدمات جبران ناپذیری برای آنها متصور شده اند.
نصیری به والدگری یا دایه گری دیجیتال اشاره نمود و اظهار داشت: دایه گری دیجیتال به سبکی از مراقبت گفته می شود که وسایل دیجیتال، جایگزین روابط فعال کودک با محیط و والدین می شود و کودک بیشتر ساعات بیداری خویش را در مجاورت مداوم با انواع صفحه نمایش و دستگاههای دیجیتالی می گذارد. کودکانی که از سنین بسیار پایین روزانه ساعات طولانی در معرض مستقیم انواع رسانه ها هستند. در این سبک از مراقبت، کودک مورد غفلت واقع شده و در مجاورت مداوم با دستگاههای دیجیتالی به سر می برد و جنبه های مختلف تحول او گرفتار وقفه می شود. فرصت تعامل با مادر یا مراقبت کننده را از دست داده و تجربیات غنی محیطی را که برای رشد به هنجار اجتماعی و کشف دنیای پیرامون لازم است، از دست می دهند.
وی افزود: برخی خصوصیت های دایه گری دیجیتال شامل استفاده از صفحه نمایش بعنوان پس زمینه که عدم برقراری ارتباط چشمی با کودک هنگام شیر دادن، غذا دادن و … سبب می شود کودکان هم از آنها تقلید کنند. همینطور استفاده از صفحه نمایش و مجموعه ابزارهای مراقبت از کودک به کودک صدمه می زند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اظهار داشت: گاهی مادر در آشپزخانه است و گوشی را در اختیار کودک می گذارد تا به کارهایش برسد، اما در آن موقعیت امکان دارد، کودک به فایل های نامناسب دسترسی پیدا کند. استفاده از صفحه نمایش بعنوان پستانک دیجیتال خصوصیت دیگری است که والدین در هنگام بیماری یا ناراحتی کودک در اختیار کودک قرار می دهند و کودک با آن آرام می گیرد و کودکان از آنها این عادت را می آموزند. گاهی والدین از تماشای صفحه نمایش گوشی بعنوان عامل مشوق یا مراقبت یا حواس پرتی کودک، حتی در تسهیل کردن غذا دادن به بچه، گرفتن ناخن و … استفاده می نمایند. این ها سبب عملکرد نامناسب مغزی و کاهش تعامل با دوستان، خواهر و برادر می شود و بخشی از پژوهش های دنیا نشان داده است که کودکانی که ساعات طولانی به صفحه نمایش خیره می شوند، از علائم اولیه اوتیسم است. اوتیسم، منجر به رفتارهای تکراری می شود و بخشی از این اختلال ناشی از مواجهه با دستگاههای دیجیتال است.
وی در رابطه با کوچ از مدل فرهنگی طبیعی به مدل فرهنگی رسانه ای اظهار داشت: یکی از مهم ترین مؤلفه هایی که به صورت بنیادین موقعیت پیش رسانه ای شده را شکل می دهد، حذف جایگاه طبیعت از زندگی است و طبیعت به حاشیه رانده می شود و رسانه جای طبیعت را می گیرد و انسان ها در اسارت رسانه قرار می گیرند. والدگری در موقعیت طبیعی با والدگری در موقعیت رسانه ای شده، دو شیوه فرهنگی متفاوت و متضاد از والدگری را شکل داده اند. هم اکنون دانش تجربی و تئوریک لازم برای فهم این که چگونه از مدل فرهنگی طبیعی به مدل فرهنگی رسانه ای درحال کوچ کردن هستیم، در اختیار نداریم، اما شاید افرادی که در هر دو فضا هر دو مدل را تجربه کرده اند تا حدودی بتوانند بعضی از مختصات را بیان کنند.
نصیری ضمن اشاره به فهم پذیر کردن موقعیت کودکی در جهان رسانه ای امروز از جانب والدین اظهار داشت: فضای مجازی بعنوان فضای دوم زندگی امری اجتناب ناپذیر است. فضای حاکم بر انسان در پرتو اینترنت، دارای مختصاتی است که بشر در دوره ما قبل مجازی شدن آنرا تجربه نکرده است. فرزندان ما هم در این فضای جدید زیست می کنند، بازی می کنند و بخش عمده ای از فعالیتهای هویت بخش خویش را در فضای دوم زندگی دنبال می کنند.
وی اضافه کرد: والدگری در این فضا را نمی توان بدون لحاظ کردن حقیقت های نظام ارتباطات برخط صورت بندی کرد. والدین باید در گام اول به این نکته توجه نمایند که دیگر امکان پذیر نیست که فرزندان را با رویکرد فضای زندگی در دنیای مجازی محروم کرد، بلکه باید به سمت و سوی دانش و استفاده نامطلوب از این فضا در حرکت بود. تهدیدها و فرصت ها را هم باید طبق مؤلفه های هویت بخش فرزند در فضای اول واقعی و فضای دوم مجازی درک کرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: ایجاد زندگی سرشار از زندگی تعاملی، دور کردن وسایل دیجیتال از کودک و والدگری در تقابل با دایه گری رسانه ای همچون راهکارهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
سواد رسانه ای در هر سن و فرهنگی متفاوت است
در ادامه سیدمحسن بنی هاشمی عضو هیأت علمی دانشگاه سوره در رابطه با «علوم اعصاب شناختی و سواد رسانه ای کودکان» اظهار داشت: علوم شناختی، امروزه بسیار رایج شده است. رسانه ها در مغز ما درک می شوند و اگر به این سؤال مهم فکر نماییم که رسانه چگونه بر مخاطبان خود اثر می گذارد؛ بخش سواد رسانه ای برای ما قابل تصور خواهد بود؛ ازاین رو باید در ابتدا ببینیم؛ رسانه ها در هوش و چشم دریافت و در مغز درک، پردازش و ذخیره می شوند.
وی اضافه کرد: مغز هم فرمانده است و هم سرباز، هم مهندس ارشد است و هم کارگر جز، هم دستوردهنده است و هم عمل کننده و هم معلم است و هم یادگیرنده. هم سواد رسانه ای را می آموزد و هم آموزش می دهد.
عضو هیأت علمی دانشگاه سوره ضمن اشاره به نگاه کارکردی به دستگاه اعصاب در زمینه رسانه ها اظهار داشت: میانجی های عصبی هورمون های خاص دستگاه اعصاب هستند که با آنها شاد، پرخاشگر، غمگین و … می شوید. دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین همچون هورمون هایی هستند که در مقابل احساسات متعدد ترشح می شوند و یکی از مهم ترین عامل های کنترل رفتار توسط مغز ناقل ها یا میانجی های عصبی هستند. مناطق مغزی و نیمکره های مغزی هم از بخش های دیگر اعضای هستند. نیمکره راست محل فرایندهای فکری کلی نگر و شهودی بوده، اما نیمکره چپ محل تفکر تحلیلی و منطقی است و اگر رسانه ها آنرا بلد باشد، کار تمام است؛ بنابر این با دو حس بینایی و شنوایی در رسانه ها کار داریم و تنها چیزی که غیر از این دو در رسانه ها وجود دارد، ویبره موبایلتان است که آنرا حس می کنید.
بنی هاشمی ضمن اشاره به مرکز فوق فرماندهی به نام PFC در مغز اظهار داشت: هیجان، انگیزه، رفتار، حافظه بلندمدت، دستگاه اتونومیک و کنترل غدد درون ریز، هیجانات مهمی مثل لذت، خشم، ترس، استرس، رفتارهای هیجانی جنسی ما در دوران کودکی و نوجوانی برای واکنش هایمان بیشتر از این قسمت استفاده می نماییم و اراده، خودکنترلی و توانایی مهار و مدیریت رفتار، ذهن و گفتار، تصمیم گیری، قضاوت، برنامه ریزی و تعیین هدف، تمرکز، شناخت اجتماعی، حافظه کاری، انعطاف پذیری، خلاقیت، تفکر استراتژیک و مسئولیت پذیری سبب می شود که رفتارهای خردمندانه و تقوا در این بخش سازمان یابند.
وی اضافه کرد: PFC در مغز است که هر چه بهتر تصمیم بگیرد در مقابل وسوسه ها بهتر و بیشتر مقاومت می نماییم و می تواند انگیزه و هیجانات را به زیر کنترل و تسلط خود درآورد. احساسات، هیجانات و انگیزه ها همه در قسمت پیش پیشانی تنظیم می شوند. با تربیت و بالا بردن تسلط قشر پیش پیشانی می توانیم احساسات و هیجانات را مدیریت و از واکنش های تکانشی جلوگیری نماییم. عملکرد قشر پی پیشانی برای حفظ روابط سالم و قضاوت صحیح و اراده استوار و تصمیم گیری قضاوت درست خیلی مهم است. همین مرکز است که به ما می گوید کاری را انجام دهم یا ندهم و چه چیزی را می خواهم یا نمی خواهم. بنابر این رشد تفکر و تصمیم گیری مهم می باشد و خیلی از هیجانات در سطح لیمبیک باقی می مانند و به کورتکس مغز نمی رسند. البته نوع هیجانات در سنین مختلف متفاوت می باشد و سازوکارهای تاثیر بر آنها هم فرق می کند. اگر سواد رسانه ای ابزار مواجهه مخاطبان با رسانه ها باشد در هر سن و فرهنگی متفاوت خواهد بود.
وی افزود: بچه ها سیستم لیمبیک فعالی دارند و رسانه، آموزش و پرورش، خانواده، مدیریت شهروندی و … است که به ما کمک می نماید تا به بلوغ هیجانی و توانایی مهار هیجانات نزدیک تر شویم. خلاقیت هدفمند، تاب آوری، ترجیح سود جمعی، شوق آفرینی و امید و بازداری از بدی ها و زشتی و گسترش زیبایی ها، مهربانی و عشق پایدار سیستم هایی است که سوار لیمبیک می شود.
بنی هاشمی اظهار داشت: دراین میان فقط آموزه های اخلاقی و نصیحت و دستور دادن مشکل را حل نمی نماید. باید گام به گام ضمن تنظیم درجه آزادی در لحظات خاص هر سن، شیوه مواجهه و بهره برداری از رسانه ها را متوازن و کودکان را تربیت کرد و به سمت فرماندهی پیش پیشانی هدایت کرد. ازاین رو ما به خانواده های آگاه، متخصصان صادق، معلمان باسواد و دلسوز و مسؤلان شایسته و اهل عمل نیاز داریم.
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب